کتاب برادران کارامازوف (the brothers karamazov) اثر فیودور داستایفسکی است. این اثر شاهکار نویسنده بزرگ روس است که برخی از منتقدان آن را نهتنها متعلق به ملت روسیه بلکه متعلق به همه ملتهای جهان دانستهاند.
کتاب برادران کارامازوف، رمانی جاودان و تأثیرگذار نوشته ی فئودور داستایفسکی است که برای اولین بار در سال 1880 منتشر شد. زمانی که پیرمردی سرمایه دار و کج خُلق به نام فئودور کارامازوف به قتل می رسد، زندگی پسرانش برای همیشه تغییر می کند: میتیا، پسری لذت طلب است که مشکلاتش با پدر، او را بی درنگ مظنون اول قتل می کند؛ ایوان، پسری روشنفکر است که گرفتاری ها و دغدغه های فکری اش، او را به سوی فروپاشی و سقوط سوق می دهد؛ آلیوشا، فرزند دیگر فئودور کارامازوف، تلاش می کند تا اختلافات میان اعضای خانواده را حل کند و در نهایت، اسمردیاکوف که فرزند نامشروع کارامازوف بزرگ و برادرخوانده ی سه پسر دیگر است. این شاهکار تاریک از داستایفسکی همزمان با مشخص کردن هویت واقعی قاتل، جهانی را خلق می کند که در آن، مرزهای میان بی گناهی و فساد، و خیر و شر محو می گردند.
بخشی از کتاب صوتی برادران کارامازوف |
||
ناشر صوتی: نوار | گوینده: آرمان سلطانزاده | ناشر چاپی: انتشارات مجید |
احتمالا همه ما عنوان کتاب برادران کارامازوف را بین کتابهای مشهور دنیا و کتابهایی که باید قبل از مرگ بخوانیم، شنیدهایم. نوشتن و معرفی خلاصه و مختصر این شاهکار شناختهشده کاری سخت است، زیرا برای درک هنرمندی این نویسنده شهیر روسی در پرداخت داستان و ویژگیهای منحصربهفرد شخصیتهای داستان، باید آن را تماموکمال شنید.
شاید بهطور خلاصه بتوان گفت که داستان برادران کارامازوف ماجرای یک خانواده و توصیف ارتباط عاطفی و خانوادگی آنهاست. پدر خانواده که فئودور کارامازوف نام دارد، ثروتمند و دچار فساد اخلاقی است. او سه پسر به نامهای میتیا، ایوان و آلیوشا از دو همسرش و پسر نامشروعی هم به نام اسمردیاکوف دارد. ویژگی مشترک این چهار فرزند، نفرت آنها از پدرشان است. در طول داستان ویژگیهای شخصیتی هر کدام از این افراد بهخوبی برای شنونده روایت و ترسیم میشود و مخاطب بهخوبی با زوایای روحی و رفتارهای هر شخص آشنا میشود.
نکته جالب توجه و مهم در کتاب برادران کارامازوف این است که هر چهار فرزند با وجود تمام تضادهای اخلاقی و رفتاری دور هم جمع شدهاند و مدام در تلاش هستند تا برای همزیستی مسالمتآمیز با یکدیگر کاری از پیش ببرند.
کتاب برادران کارامازوف رمانی فلسفی است که بهطور عمیقی در حوزه الهیات و وجود خدا، اختیار و اخلاقیات سخن میگوید. بسیاری از منتقدان بر این عقیدهاند که داستایفسکی در این کتاب به بررسی عقاید خود میپردازد و آنها را زیر سوال میبرد و در نگارش کتاب بسیاری از تکنیکهای ادبی را با هم تلفیق کرده است.
>> درباره کتاب برادران کارامازوف
بهراستی میتوان حدس زد که برادران کارامازوف نوشته فئودور داستایفسکی یکی از بزرگترین و مهمترین رمانهای تمام دوران باشد. توصیف داستایفسکی از برادران کارامازوف و اتفاقات داستان، پرسشهایی در مورد حاکمیت خدا، جایگاه رنج در جهان، اخلاقیات رو به زوال انسانی و رستگاری از طریق رنج را بازگو میکند.
برادران کارامازوف کتابی طولانی است، ولی ترجمه روان صالح حسینی، آخرین اثر فئودور داستایفسکی را به رمانی خوشخوان و تفکر برانگیز بدل کرده است. این کتاب را داستایفسکی در سال 1880 منتشر کرد، یک سال پیش از مرگش. او در جایی گفته بود: «قبل از مرگم، خوشحال میشوم بتوانم این رمان را به پایان برسانم، زیرا میتوانم کاملا خود را بیان کنم.» این کتاب خلاصهای از زندگی و افکار او را در بر میگیرد و قطعاً سزاوار آن است که در دسته کتابهای کلاسیک جای گیرد.
در رمان برادران کارامازوف، ما پنج مرد را میبینیم که تلاش میکنند از نقطه نظر خود معنی زندگی را پیدا کنند و به دنبال رضایت و کنترل احساساتی که آنها را به سمت عذاب و گناه میکشاند، باشند. آنها ظاهراً سرانجامی ملعون شده دارند، هر کدام از پسران تلاش میکنند تا از سرنوشت ژنتیکی خود فرار کنند. با این وجود به نظر میرسد خانواده در حال فروپاشی اخلاقی است، زیرا آنها نقشه نابودی پدر را در سر دارند.
به طور کلی، موارد زیادی وجود دارد که بتوان با داستان ارتباط برقرار کرد. بخشهایی از کتاب وجود دارد که در آن مواضع فلسفی و الهیات، بسیار محکم و قابل استدلال بیان شده و خواننده احساس میکند که باید چندین بار آنها را بخواند تا بتواند عمق معانی آن را درک کند.
برادران کارامازوف در برخی موارد، خوانشی دشوار دارد و مواقعی بسیار فریبنده مینماید. همانطور که همیشه در آثار فئودور داستایفسکی، عمق تفکر پشت پرسشهای فلسفی پنهان شده و آن چیزی است که رمانهای او را برجسته میکند. این طرح به عنوان پایه فلسفه داستایفسکی عمل میکند، اینکه ما چرا اراده آزاد داریم؟ آیا خدا وجود دارد؟ چرا انسان باید رنج بکشد؟ طبیعت انسان چیست؟ آیا دلیلی برای محدودیت انسان وجود دارد؟ آیا ما قوانین اخلاقی را محدود میکنیم؟ چگونه شادی را به دست آوریم؟
چه کسی، پس از خواندن رمان برادران کارامازوف، میتواند فئودور پاولوویچ، پدر بیچاره و هوسران خانواده کارامازوف را فراموش کند؟ یا ایوان، پسر عاقل و سرد او را که از اعتقادش به خدا رها شده؟ یا افسر ستوان دمیتری فیودورویچ که بیش از همه با پدر مخالف است؟ و البته، آلیوشا یا آلکسی، پسر خوب داستان که به خدا اعتقاد دارد، اما در متوقف کردن برادرانش ناتوان است؟ توصیفات داستایفسکی از دیگر شخصیتهای رمان همانند کاترینا، گروشنکا، زوسیما (پدر روحانی) و اسمردیاکوف نیز به همان اندازه قانع کننده است.
البته، برادران کارامازوف عمدتا وسیلهای برای داستایفسکی برای کشف برخی ایدههای اساسی هستند. این ایدهها به طور کامل بر وضعیت انسانی و ماجرای کتاب نفوذ میکنند تا او بتواند از پرسشهایی سخت که برای مخاطب طرح میشود، راهکاری واقع بینانه بدست آورد. فئودور داستایفسکی از طریق مکالمات بین برادران و همچنین استدلالهای آنها در دادگاه، خواننده را دعوت میکند تا در مورد هر چیزی در زندگی، خویشتن را با چالشهای گوناگون روبرو کند.
>> ترجمه های این رمان
ترجمههایی که تاکنون از رمان برادران کارامازوف وارد بازار شده است عبارتند از:
- ترجمه صالح حسینی – نشر ناهید
- ترجمه احد علیقلیان – نشر مرکز
- ترجمه لادن مدیر – نشر آسو
- ترجمه اسماعیل قهرمانی پور – نشر سمیر
- ترجمه پرویز شهدی – نشر مجید
- ترجمه مشفق همدانی – نشر جاویدان
- ترجمه رامین مستقیم – نشر نگارستان کتاب
- ترجمه هانیه چوپانی – نشر فراروی
>> رمان برادران کارامازوف چند جلد است؟
ترجمههای زیادی از این شاهکار داستایفسکی انجام گرفته است که همگی برگردان نسخه انگلیسی آن بودهاند. با اینکه تاکنون از نسخه روسی کتاب ترجمهای صورت نگرفته است، ولی بهترین ترجمه از کتاب برادران کارامازوف توسط صالح حسینی انجام شده که در دو جلد از انتشارات ناهید قابل تهیه است.
>> درباره نویسنده
فئودور داستایفسکی (1821-1881) رماننویس روسی و روزنامهنگاری بود که نفوذ روانشناختی او به روح انسانی تاثیر زیادی بر رمان قرن بیستم گذاشت.
فئودور در مسکو به عنوان دومین پسر پزشکی ارتشی متولد شد. دوران تحصیل خود را در خانه و مدارس خصوصی گذراند. بلافاصله پس از مرگ مادرش در سال 1837 او به سن پترزبورگ فرستاده شد، جایی که وارد کالج مهندسی ارتش شد. در سال 1839، پدرش نیز فوت کرد.
داستایفسکی به عنوان مهندس نظامی فارغ التحصیل شد، اما در سال 1844 استعفا داد تا تمام زمان خود را به نوشتن اختصاص دهد. اولین رمانش، بیچارگان (مردم فقیر) در سال 1846 منتشر شد.
در سال 1846، او به گروهی از سوسیالیستها پیوست و در سال 1849 دستگیر و به اعدام محکوم شد. این حکم به زندان در سیبری تغییر یافت. داستایفسکی چهار سال کار سخت را به عنوان سرباز در سمیپالاتینسک (در قزاقستان امروزی) گذراند. سپس در سال 1854 به عنوان نویسندهای با مأموریت مذهبی به سنت پترزبورگ بازگشت و سه اثر را که از تجربیات زندگی گذشتهاش بود را به رشته تحریر درآورد.
در سال 1857 با ماریا ایسایوا، بیوه 29 ساله ازدواج کرد. او دو سال بعد از ارتش استعفا داد. بین سالهای 1861 و 1863 به عنوان سردبیر در نشریهای مشغول به کار شد که بعدها به دلیل مقالهای در باب قیام لهستان بسته شد. در سالهای 1864-65 همسر و برادرش فوت شدند و زندگی او در این زمانها با قمار و انواع و اقسام بدهی و فقر مالی همراه بود.
فئودور در سال 1867 دوباره ازدواج کرد، اینبار با دختری 22 ساله به نام آنا اسنیتکینا. آنها به خارج از کشور سفر کردند و دوباره در سال 1871 به وطن بازگشتند. در زمانی که رمان برادران کارامازوف در سالهای 1879-80 منتشر شد، فئودور داستایفسکی در کشورش به عنوان نویسندهای بزرگ و قابل احترام شناخته میشد. او که در تمام طول زندگیاش از بیماری صرع رنج میبرد، در 9 سپتامبر 1881 بر اثر خونریزی در سن پترزبورگ درگذشت.
>> فیلم برادران کارامازوف
تاکنون 6 فیلم از رمان برادران کارامازوف ساخته شده است که هیچ کدام حتی سایهای از اثر درخشان فئودور داستایفسکی را در خود ندارد. فیلمها به شرح زیر است:
– برادران کارامازوف (1921) – ساخت آلمان
– مرگ دمیتری کارامازوف (1931) – ساخت آلمان
– برادران کارامازوف (1947) – ساخت ایتالیا
– برادران کارامازوف (1958) – ساخت آمریکا
– برادران کارامازوف (1969) – ساخت شوروری
– کارامازوفها (2008) – ساخت جمهوری چک
فیلم سال 1958 ساخت هالیوود از دیگران مشهورتر است. با اینکه به هیچ عنوان جزئیات شاهکار داستایفسکی قابل به تصویر کشیدن نیست و به عبارتی تصویر عمق معنایی کتاب را نمایان نمیکند، ولی «ریچارد بروکس» در این فیلم تمام نیروی خود را برای ساخت اثری هالیوودی به نمایش میگذارد. فیلم او صحنه باشکوهی دارد که تعادل کامل احساسات، موسیقی و تصویر را نشان میدهد. خانوادهای کولی در حال نواختن موسیقی هستند و «ماریا شل» که نقش گرونشا را بازی میکند، در دایرهای که همیشه در حال تردید است، میرقصد. در این بین «یول براینر» که نقش دمیتری را بر عهده دارد در حال تماشای اوست. این صحنه 2 دقیقه طول میکشد، اما ریچارد بروکس کارگردان، توانسته لحظهای ابدی را ثبت کند.
>> سایر آثار فئودور داستايفسكی
- شب های روشن
- یادداشتهای زیرزمینی
- شیاطین
- بیچارگان
- همزاد
- نیه توچکا
- رویای عمو جان
- جنایت و مکافات
- قمارباز
- ابله
- همیشه شوهر
- جنزدگان
- یک اتفاق مسخره
- خاطرات خانه مردگان
>> خلاصه کتاب برادران کارامازوف
در همان ابتدای کار و با خواندن اولین جملات داستان، خواننده متوجه میشود که این رمان با دیگر رمانهای داستایفسکی متفاوت است. نویسنده در ابتدای داستان موضوع مهمی را بیان میکند و این موضوع مهم، مرگ اسرارآمیز و دلخراش زمیندار مشهور فیودور پاولویچ کارامازوف است. فردی که این رمان درباره او و پسرانش است. فردی که از گونهی آدمهای عجیب روزگار است، از گونهای که فراوان به آنها برخورد میکنیم. اما قبل از این اتفاق مهم روای داستان یک مقدمه آورده است.
در مقدمهای که روای داستان آورده است و اتفاقا خودش آن را زاید میداند، او قهرمان رمان را آلکسی فیودورویچ کارامازوف معرفی میکند. آلکسی یا آلیوشا سومین پسر فیودور پاولویچ است که راوی اعتقاد دارد به هیچ وجه مرد بزرگی نیست اما با این حال او را قهرمان داستان میداند. همین موضوع ذهن خواننده را درگیر میکند و خواننده درنهایت باید به این سوال پاسخ دهد که چرا آلکسی فیودورویچ قهرمان این رمان است.
فیودور پاولویچ دو بار ازدواج کرده است و سه پسر دارد. بزرگترین پسرش یعنی دمیتری فیودورویچ از زن اولش است و دو پسر دیگر یعنی ایوان و آلیوشا از زن دومش هستند. در فصلهای اول رمان داستان این خانواده کوچک نازنین بیان میشود و سرگذشت این دو ازدواج و سرگذشت هر کدام از پسرها روایت میشود.
با خواندن فصلهای ابتدایی رمان متوجه میشویم که فیودور مردی رذل و کثیف است که کوچکترین توجهی به پسرانش ندارد. کاملا مشخص است که او هیچ بویی از پدر بودن و وظایف پدری نبرده است. فیودور پسرانش را در کودکی به حال خودشان رها کرده و مدام در پی شهوترانی و ارضای امیال خودش است.
در میان پسران ابتدا با دمیتری آشنا میشویم که او هم شهوتران و گناهکار است. هنگامی که چهار سال داشت پدرش – فیودور – او را رها کرد. خط فکری خاصی ندارد و عقیده دارد پدرش ثروتهای مادرش را بالا کشیده و اکنون به او بدهکار است. در اینجا لازم است اشاره کنیم که زن اول فیودور، یعنی مادر دمیتری، از خانوادهای اشرافی و نسبتا ثروتمند بود.
سپس با ایوان آشنا میشویم. روشنفکری شکاک که خط فکری مشخصی دارد و حتی تلاش میکند رابطه ویران شده میان دمیتری و فیودور را حل کند. و در نهایت با آلیوشا آشنا میشویم. جوانی بیست ساله که در صومعه بزرگ شده است و همانطور که خواندید قهرمان رمان معرفی شده است.
آلیوشا سر از صومعه درآورد چون تنها راهی بود که او را مجذوب میکرد و میشود گفت این راه، برونرفت مطلوبی برای روحش بود و البته این راه را انتخاب کرده بود چون بسیار مورد توجه زوسیما، پیر پرآوازه صومعه بود.
پس از آشنا شدن با این خانواده کوچک نازنین، به مرور متوجه اختلاف جدی میان بزرگترین پسر و پدر خانواده میشویم و میبینم که دو پسر دیگر چه تلاشهایی برای رفع این مشکل میکنند. برای حل این مشکل اعضای خانواده که سالهاست همدیگر را ندیدهاند دور هم جمع میشوند تا این مشکلات را برطرف کنند. برخورد این افراد با همدیگر، اختلاف نظرهای آنها، گفتوگوهایی که با همدیگر دارند و مراجعه آنها به صومعه نزد زوسیمای پیر برای حل اختلاف و… شروع جدی این رمان است.
در اینجا شاید لازم باشد که در مورد اسمردیاکوف هم صحبت کنیم. کسی که نقشی مهم و اساسی در رمان دارد. اما برای جلوگیری از فاش شدن بیش از حد داستان به این شخصیت در این قسمت اشارهای نمیکنیم. در ادامه و در قسمت درباره رمان از اسمردیاکوف صحبت خواهیم کرد.
این رمان ترجمههای مختلفی دارد و ما ترجمه احد علیقلیان را معرفی کردهایم. این ترجمه یک ترجمه خوب و روان بود که اگر کمی در مطالعه کتاب جلو بروید با سبک آن کامل آشنا خواهید شد. البته کتاب ایرادهایی دارد اما به ترجمه مربوط نیست. رمان برادران کارامازوف یک رمان طولانی است که تقریبا ۴۰۰٫۰۰۰ کلمه دارد و نشر مرکز آن را در یک جلد منتشر کرده است. این موضوع باعث شده فونت کتاب مقداری ریزتر از حالت عادی باشد و ممکن است خواننده را هنگام مطالعه دچار مشکل کند. همچنین یادداشتهای مترجم نیز به طور کلی در آخر کتاب آمده است که رجوع به آن از حالت عادی که پایین صفحات میآید سختتر است.
»» جملات زیبا از کتاب برادران کارامازوف
به تو میگوییم برای انسان هیچ دغدغهای آزارندهتر از این نیست که کسی را بجوید تا هرچه زودتر بتواند آن عطیهی آزادی را که این موجود مفلوک با آن به دنیا میآید به او بسپرد. اما تنها کسی میتواند آزادی انسانها را بر عهده بگیرد که وجدان شان را راضی کند. با نان بیرقی بیچون و چرا به تو داده شد: به انسان نان بده و او در برابرت تعظیم خواهد کرد، چون هیچچیز ناگزیرتر از نان نیست. اما اگر در عین حال کسی دیگری وجدان او را در اختیار گیرد – آه، آنگاه حتی نان تو را بر زمین میاندازد و کسی را متابعت میکند که وجدانش را فریفته است.
زندگی بهشت است، و ما همه در بهشتیم اما نمیخواهیم آن را بفهمیم، و اگر بهراستی میخواستیم آن را بفهمیم فردا سرتاسر دنیا بهشت میشد.
انسان تا زمانی که آزاد بماند دیگر دغدغهی بیوقفه و آزاردهندهای برایش نمیماند جز یافتن کسی که هرچه زودتر در برابرش تعظیم کند. اما انسان چیزی را میجوید در پایش بیفتد که بیچونوچرا باشد، به قدری بیچونوچرا که همهی انسانها بیدرنگ در پرستش همگانیاش اتفاق نظر داشته باشند. چون دغدغهی این موجودات ترحمانگیز فقط یافتن چیزی نیست که من یا دیگری بتواند در برابرش تعظیم کند، بلکه یافتن چیزی است که هرکس دیگری نیز به آن ایمان آورد و در برابرش تعظیم کند، چون ناگزیر همهچیز باید باهم باشد.
وقتی پسر خدا به صلیب کشیده شد و مرد، از بالای صلیب یکراست رفت به جهنم و همهی گناهکارانی را که آنجا رنج میکشیدند آزاد کرد. و جهنم نالید چون فکر میکرد دیگر گناهکارانی نخواهند آمد. و خداوندگار به جهنم گفت: «ناله نکن، ای جهنم، چون همهی انواع قدرتمندان، و فرمانروایان، قضات بزرگ و ثروتمندان از همهجا بهسوی تو خواهند آمد و تو همچون همیشه پر خواهی بود، تا ابدالآبد، تا زمانی که من دوباره بیایم. درست است، این همان چیزی است که گفت…»
لحظاتی هست که، در انجام وظایفمان، خودمان در برابر انسان درون و هم به خاطر انسان درون تقریبا احساس ترس میکنیم! این لحظاتی است که آدم به وحشت حیوان جنایتکاری میاندیشد که از پیش میداند همهچیز از دست رفته است اما همچنان تقلا میکند، همچنان قصد دارد با شما بجنگد. اینها لحظاتی است که همهی غرایز صیانت نفس فورا در او سربلند میکند و او در تلاش برای نجات خودش به شما با چشمی نافذ نگاه میکند، میپرسد و رنج میکشد، شما را میگیرد و مطالعه میکند، چهرهتان را، اندیشههایتان را، در انتظار اینکه ببیند از کدام سو ضربه خواهید زد، و بیدرنگ هزاران طرح در ذهن اشفتهاش میریزد.
عزیزم، پسر نازنینم، این را خوب بهخاطر بسپار، چون تا آخر عمرم میخواهم به عیش و نوش بپردازم، عیاشی کار خیلی دلچسبی است، همه بهشدت آن را منع میکنند؛ ولی درعینحال هم همه دنبالش میروند، با این تفاوت که آنها پنهانی عیاشی میکنند و من آشکارا. بهخاطر همین رکگوییام است که این حرامزادهها به سرم میریزند.
> لینک کتاب برادران کارامازوف در سایت آمازون
> لینک فیلم کتاب برادران کارامازوف در سایت imdb
# خرید کتاب برادران کارامازوف با تخفیف
خرید کتاب برادران کارامازوف ترجمه صالح حسینی
خرید کتاب برادران کارامازوف ترجمه لادن مدیر
خرید کتاب برادران کارامازوف ترجمه احد علیقلیان
خرید کتاب برادران کارامازوف ترجمه محمدرضا کمالی
دوستان عزیزم
شما می توانید نظرات و قسمت های زیبا یا جالب مربوط به کتاب برادران کارامازوف را در بخش نظرات با بقیه به اشتراک بگذارید.
#کتاب برادران کارامازوف
به این مطلب امتیاز دهید:
امتیاز شما به این مطلب
لطفا به این مطلب امتیاز دهید 🙂