فلسفه برای زندگی و دیگر موقعیت های حساس (Philosophy for Life) کتابی به قلم جولز اِوَنز (Jules Evans) درباره کمک گرفتن از فلسفه در زندگی مدرن است. جولز اونز در این کتاب سعی کرده از فلسفه کهن و مکتب آتن برای رفع مشکلات دوران مدرن چارهجویی کند.
خرید کتاب فلسفه برای زندگی اثر جولز اونز
»» درباره کتاب فلسفه برای زندگی
در این کتاب جذاب اونز نشان میدهد که یک روز در مکتب آتن چگونه طی میشود و یک پیرو مکتب آتن چگونه روزش را با تمام چالشهایش سپری میکند. او با استفاده از تعالیم فلاسفه مکتب آتن، سقراط، افلاطون و ارسطو تلاش کرده است مشکلات و اختلالات روانی، عصبی،رفتاری و اجتماعی انسان امروزی را رفع و رجوع کند.
»» بخشی از کتاب فلسفه برای زندگی
اپیکتتوس استدلال میکند بسیاری از رنجها از این ناشی میشوند که دو اشتباه میکنیم: اول، سعی میکنیم کنترل حاکمیت مطلق خود را روی چیزی در محدودهٔ ۲ نشان دهیم؛ چیزی که در اختیار و کنترلمان نیست. سپس، زمانی که در کنترلش شکست میخوریم، احساس بیچارگی، بیاختیاری، عصبانیت، گناه، اضطراب، یا افسردگی میکنیم.
دوم، مسئولیت محدودهٔ ۱، یعنی افکار و باورهایمان را که در کنترلمان هستند، برعهده نمیگیریم؛ درعوض، دنیای بیرون، والدینمان، دوستانمان، شریک زندگیمان، اقتصاد، محیط، یا سیستم طبقاتی را مسئول باورهایمان میدانیم و سپس دوباره کارمان به احساس ناراحتی، بیچارگی، فریفتگی، بیاختیاری و ناتوانی در برابر شرایط بیرونی میکشد.
بسیاری از بیماریهای روانی و اختلالات هیجانی از این دو اشتباه سرچشمه میگیرند. این موضوع حتی دربارهٔ بیماریهای روانپریشانه صادق است؛ بیماریهایی که اغلب بهدلیل ناتوانی از برقراریِ حدودِ مناسب برای خود و درک اینکه چهچیزی در کنترلتان است و چهچیزی نیست آشکار میشود.
برای مثال، بیماران دچار اسکیزوفرنی ۱۱۵ اغلب خیالات بدگمانانهای دارند دربارهٔ اینکه ذهنشان را نیروهای بیرونی، مانند افبیآی۱۱۶، مافیا، بیگانگان فضایی، شیاطین و از این دست، کنترل میکند. ازسویی، آنها از اینکه این نیروها به افکارشان هجوم میبرند یا آنرا در مالکیت خود میگیرند در هراساند و برای افکارشان و صداهایی که میشنوند، قدرت مطلق قائلاند.
ازسوی دیگر، همچنین آنها ممکن است خیالات بلندپروازانه و منجیانهای داشته باشند و خود را قادر به نجات دنیا از راه افکارشان بدانند. نوسان آنها از قربانیِ بدگمان به خودبزرگبینیِ منجیانه از این برمیآید که از تمایز واقعبینانه میان چیزی که در کنترلشان است و چیزی که نیست ناتواناند
»» نظر جول انوز درباره کتاب
من به شخصه معتقد نیستم که همۀ فلسفه، درمان است؛ بلکه یونانیان باستان و رومی ها و همین طور بسیاری از فیلسوفان هندی مسئله را اینطور می دیدند. آن ها روش های عملی بسیاری پایه گذاشتند که مدعی بودند می تواند به تسکین درد کمک کند. این بخشی از نوعی «فلسفۀ زندگی» فراگیر بوده است.
این روش ها فقط مثبت فکرکردن نبوده است؛ بلکه آن ها معتقد بودند ما باید جهان را آنگونه که هست، ببینیم و با تمام بی ثباتی ها و ناملایماتش آن را بپذیریم. روان شناسان تجربی برخی از این فنون را آزمایش و بازکشف کرده اند که این روش ها واقعا رنج هیجانی را به کلی تغییر می دهد. من می خواهم تا جایی که ممکن است دربارۀ این مسئله آگاهی رسانی کنم؛ زیرا فلسفۀ باستانی واقعا می تواند به مردم کمک کند تا رنج هایشان را تسکین دهند.
این به نفع فلسفه هم خواهد بود، زیرا همان طور که می دانید امروز بسیار به آن حمله می شود و تحت فشار است. فکر نمی کنید هر چه بیشتر این مسئله را توضیح دهیم، وضعیت فلسفه و ربط آن به زندگی روزمره بهبود خواهد یافت؟
حال، آیا من فکر می کنم سعادت ارزش بالاتری از حقیقت دارد؟ نه. من هیچ وقت به چیزی که فکر می کنم غلط است به خاطر اینکه مرا خوشحال می کند چنگ نمی اندازم – حداقل امیدوارم این کار را نکنم. فسلفه متضمن جست وجوی خستگی ناپذیر حقیقت است، یک ارزیابی پایان ناپذیر از فرضیاتمان.
من از این جست وجو لذت می برم. به همین دلیل است که من در رواقی گری متوقف نمانده ام، بلکه هنوز به جست وجو ادامه می دهم زیرا گمان نمی کنم که رواقی گری همۀ حقیقت را دربارۀ واقعیت بیان می کند. اما چیزی که به من انگیزه می دهد که به جست وجو ادامه دهم نوعی ایمان افلاطونی به این است که حقیقت خوب است، و اینکه برای من خوب است. اگر فکر می کنید که مقصد، ارزش رسیدن ندارد، چرا باید به خود زحمت جست وجو بدهید؟

»» جملات زیبا از کتاب فلسفه برای زندگی
اگر عقلتان را به کار ببرید تا بر وابستگی یا بیزاریِ ناشی از شرایط بیرونی غلبه کنید، میتوانید در هر وضعیتی آرام بمانید؛ حتی اگر کشورتان اشغال شده باشد و ستمگری در حال شکنجهتان باشد، این کار ممکن است.
تابآوری و سلامت روانی از این برمیآید که در یک موقعیت روی چیزی تمرکز کنیم که در کنترل و اختیار ماست، بدون اینکه خودمان را بر سر چیزی که در کنترلمان نیست به دیوانگی بکشانیم.
این کتاب مدرسهٔ رؤیایی و برنامهٔ درسیِ آرمانیام است
فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی نگران این است که باقی مردم چطور دربارهاش فکر میکنند. چنین فردی عصبی، بدگمان، خشمگین و درمانده میشود و همهٔ اینها برای این است که تمرکزش را کاملاً روی نظر مردم میگذارد؛ روی چیزی تمرکز میکند که از کنترلش خارج است.
معتقدم بهتر است مدرسهها و دانشگاهها و مؤسسات آموزشیِ بزرگسالان راهنماییهایی را به مردم عرضه کنند؛ نهفقط اینکه راهنمای آنها برای حرفهشان باشند، آنها را برای زندگیشان در بهترین یا بدترین وضعیت راهنمایی کنند. این چیزی است که استادانی که در نقاشیِ مکتب آتن به تصویر کشیده شدهاند زمانی آنرا فراهم کردند؛ آنها به دانشجویانشان آموختند چطور احساساتشان را بهبود بدهند، چطور با مشکلات مقابله کنند و همچنین چطور بهترین زندگیِ ممکن را تجربه کنند. کاش میتوانستم در آن سالهای سخت با آموزههای آنها آشنا شوم
عصبشناسان برای تواناییِ چشمگیرِ مغز انسان در تغییرِ خود واژهای دارند: «انعطافپذیری.» فیلسوفان کهن یونان و روم اولین مدافعان انعطافپذیری بودند. بهزبان فیلسوف رواقی اپیکتتوس: «هیچچیز مهارپذیرتر از روح انسان نیست.»
روانشناسان معاصر، مانند دنیل کانِمَن، معتقدند ما مغزی «دوپردازنده» داریم؛ یکی سیستم فکریای که بیشتر خودکار و براساس عادت است و دیگری سیستم فکریای که توانایی تفکر خودآگاه و معقولِ بیشتری دارد. این سیستم خودآگاه و متفکر، در مقایسه با سیستم خودکار، کندتر و از نظر انرژی پرمصرفتر است؛ برای همین، خیلی کمتر از آن استفاده میکنیم.
اگر قرار است فلسفه تغییرمان دهد، لازم است با هر دو سیستم کار کند؛ این همان کاری است که فلسفهٔ کهنِ یونان انجام داد که روندی دوقسمتی را شامل میشود: اول عادت را خودآگاهانه انجام دادن، سپس خودآگاهی را به عادت تبدیل کردن
فلسفه کارآموزی است؛ مجموعهای از تمرینهای روزانهٔ روانی و جسمی است که با انجامدادن آسانتر میشود. فیلسوفانِ یونانی اغلب بهعنوان استعاره از ورزشِ ژیمناستیک استفاده میکردند: درست همانطور که عضلاتمان را با تکرارِ تمرینات قوی میکنیم، «عضلات اخلاقی» مان را با تکرار تمرینات خاصی قوی میکنیم. بعد از کارآموزیِ کافی بهصورت طبیعی احساسی درست را در موقعیتی درست تجربه میکنیم و کارِ درست را انجام میدهیم؛ فلسفهمان به «عادت» تبدیل میشود و به چیزی دست مییابیم که رواقیون آنرا «جریان خوب زندگی» مینامند.
انرژی و شجاعت بسیاری لازم است که عادتهای خودکارِ فکری و احساسیمان را تغییر بدهیم و همچنین به فروتنی نیاز دارد؛ هیچکس دوست ندارد اقرار کند که ممکن است روش جهانبینیاش اشتباه باشد. ما به باورهایمان، حتی وقتی به غرقشدنمان بینجامند، چنگ میاندازیم.
خودیاری در دنیای کهن، در مقایسه با خودیاریِ مدرن، واژهٔ بلندپروازانه و جامعتری بود. روانشناسی را به اخلاق و سیاست را به هستی مرتبط میکرد و به مردم درمانهای کوتاهمدتِ یک یا دو ماهه عرضه نمیکرد تا روش خودیاریِ بعدی از راه برسد؛ به آنها روش پایدارِ زندگی را عرضه میکرد که بتوان آنرا هر روز برای سالها تمرین کرد و خود و شاید جامعه را با آن بهصورت بنیادین تغییر داد. امروزه بسیاری از مردم بهدنبال فلسفهای برای زندگیاند؛ برای همین، به فیلسوفان دوران باستان رجوع کردهاند تا چیزی بیابند که بتوان با آن زندگی کرد. فلسفهٔ کهن زندگیِ همهٔ کسانی را که در این کتاب با آنها آشنا خواهید شد تغییر داده و بسیاری از آنها، مانند من، خواهند گفت زندگیشان با آن نجات پیدا کرده است.
اپیکتتوس استدلال میکند بسیاری از رنجها از این ناشی میشوند که دو اشتباه میکنیم: اول، سعی میکنیم کنترل حاکمیت مطلق خود را روی چیزی در محدودهٔ ۲ نشان دهیم؛ چیزی که در اختیار و کنترلمان نیست. سپس، زمانی که در کنترلش شکست میخوریم، احساس بیچارگی، بیاختیاری، عصبانیت، گناه، اضطراب، یا افسردگی میکنیم. دوم، مسئولیت محدودهٔ ۱، یعنی افکار و باورهایمان را که در کنترلمان هستند، برعهده نمیگیریم؛ درعوض، دنیای بیرون، والدینمان، دوستانمان، شریک زندگیمان، اقتصاد، محیط، یا سیستم طبقاتی را مسئول باورهایمان میدانیم و سپس دوباره کارمان به احساس ناراحتی، بیچارگی، فریفتگی، بیاختیاری و ناتوانی در برابر شرایط بیرونی میکشد.
باید «دو دایره را در نظر بگیریم»: دایرهای خارجی که کُوی آنرا «دایرهٔ دغدغهها» مینامد و چیزهایی را شامل میشود که ممکن است نگرانشان شویم، ولی نمیتوانیم تأثیری رویشان بگذاریم و دایرهٔ داخلیِ کوچکتر که کُوی آنرا «دایرهٔ تأثیرات» مینامد و چیزهایی را شامل میشود که کنترلشان را در دست داریم و باید مسئولیتشان را بپذیریم. کُوی معتقد است هرچه بیشتر انرژیمان را روی دایرهٔ تأثیرات متمرکز کنیم، شادتر و موفقتر خواهیم بود.
روزی وقتی آنا هفتونیمساله بود، تنها دو سال بعد از آغاز درمان، به دیدن بیل آمد و آماده بود که دربارهٔ آن تجربه و دیدگاهش دربارهٔ آن حرف بزند. بیل میگوید:
ایده این است که به بچه راهکارهایی را آموزش بدهیم که بتواند در وضعیت زندگیِ واقعی آنرا به کار ببرد؛ برای همین، به کنترل بهعنوان یک راهکار نگاه کردیم. به او گفتم: «وقتی به اقیانوس نگاه میکنی و میبینی امواج به ساحل برخورد میکنن، میتونی بهشون بگی دست از این کار بردارن؟» آنا گفت: «نه، هیچکس نمیتونه موجها رو متوقف کنه.» «این چطور؟ اگه تو یه گردش باشی و بارون بگیره، میتونی جلوی بارون رو بگیری؟» «نه. چرا ازم سؤالهای احمقانه میپرسی؟» «خب، میتونی تصمیم بگیری برای مدرسه چی بپوشی؟» «آره، گاهی.» «میتونی انتخاب کنی چه برنامهٔ تلویزیونیای رو نگاه کنی؟» «آره، گاهی.» «میتونی تصمیم بگیری چی نقاشی کنی یا درمورد چی بنویسی؟» «آره، معمولاً.» «و اینکه درمورد چی فکر کنی؟» «آره، معمولاً.»
پس باهم این ایده را مرور کردیم که چیزهایی وجود دارند که میتوان آنها را کنترل کرد و چیزهای دیگری هستند که نمیشود. بعد از آنا پرسیدم: «اتفاقی که با پدرت و بقیه افتاد، بیشتر به موجها شبیه بود یا به چیزی که انتخاب میکنی بهش فکر کنی؟» پنج دقیقه سکوت و بعد آنا گفت: «شبیه موجها.»
بیل فکر میکند فهمیدن تفاوت میان چیزی که آنا میتوانست کنترل کند و چیزی که نمیتوانست، به او کمک کرد به آسیبی که دیده بود غلبه کند و به جادهٔ سلامت بازگردد. آنا دیگر احساس نمیکرد یک دخترکوچولوی بد است؛ زیرا فهمید بچهای سهساله از کنترلکردنِ مردی بالغ ناتوان بوده است. کار بدی که آن مرد انجام داد خارج از کنترل او بوده است، ولی اینکه در حال حاضر چطور به آن موضوع فکر کند، در کنترلش بود. آنا به مصرف مواد یا الکلیشدن کشیده نشد. وضع تحصیلی او رو به بهبود رفت و وقتی دوباره بهرهٔ هوشیاش امتحان شد، معلوم شد در محدودهای بالا، با امتیاز ۱۲۸ قرار دارد.
ممکن است چیزی که برایمان اتفاق میافتد تقصیر ما نباشد، ولی اینکه چگونه به آن فکر میکنیم، برعهدهٔ خودمان است.
> لینک کتاب فلسفه برای زندگی در سایت آمازون
> لینک کتاب فلسفه برای زندگی در سایت گودریدز
# خرید کتاب فلسفه برای زندگی با تخفیف
خرید کتاب فلسفه برای زندگی ترجمه فاطمه حسینی سارانی (نشر میلکان)
دوستان عزیزم
شما می توانید نظرات و قسمت های زیبا یا جالب مربوط به کتاب فلسفه برای زندگی را در بخش نظرات با بقیه به اشتراک بگذارید.
#کتاب فلسفه برای زندگی
به این مطلب امتیاز دهید:
امتیاز شما به این مطلب
لطفا به این مطلب امتیاز دهید!