ما چگونه ما شدیم (How Did We Become What We Are) نوشته دکتر صادق زیباکلام (Sadegh Zibakalam)، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران است و به ریشهیابی علل عقبماندگی در ایران میپردازد. در ابتدای کتاب سوالات و نظرات مختلف را در این باره عنوان میکند و همه آنها را سطحینگران میپندارد و سپس گامبهگام به تحلیل علل موردنظر خودش میپردازد. مطالعه این کتاب میتواند دید واقعگرایانهتری نسبت به مسائل سیاسی پیدا کنیم و همه تقصیرها را به یک گروه بدخواه نسبت ندهیم.
خرید کتاب ما چگونه ما شدیم اثر صادق زیباکلام
»» درباره کتاب ما چگونه ما شدیم
کتاب ما چگونه ما شدیم شامل شش فصل و ضمایم آن است. زیباکلام در این کتاب گام به گام عوامل مختلف تاریخی و جغرافیایی را بررسی میکند و علتهای عقبماندگی ایران و شرق را شرح میدهد. به اعتقاد او سالهاست که همه ریشه و علت این عقبماندگی و توسعهنیافتگی را در توطئههای غربی معرفی میکنند درحالیکه علت آن را باید در عوامل و اشخاص داخلی بررسی کرد. زیباکلام میگوید ما خود باعث این عقبماندگی شدیم و غرب نیز این زمینه و پتانسیل را در ما یافت و از آن سوءاستفاده کرد و به قولی از آب گلآلود ماهی گرفت.
اگر ما این پتانسیل را در خود نداشتیم که به کشوری توسعهنیافته بدل شویم هیچگاه استعمار و امپریالیسم و … نمیتوانستند بر سر ما هجوم بیاورند و ما را به آنچه امروز هستیم بدل کنند. عقبماندگی و توسعهنیافتگی ما محصول تفکرات و اعمال و شرایط خود ماست و از ماست که بر ماست.
جرقه نوشتن این کتاب ازآنجا شکلگرفته که زیباکلام در بررسی عصر قاجار ایران را کشوری عقبمانده یافته بود و میخواست به این سوال عباس میرزا که گفته بود: سبب قدرت و برتری اروپاییها و ضعف ما ایرانیان چیست؟ پاسخ دهد. او برای پاسخ به این سوال منابع زیادی را زیرورو میکند اما چیزی نمییابد جز در برخی آثار مارکس گرایی که آنهم علت را استعمار جهان سوم توسط غربیها دانستهاند، اما زیباکلام در پاسخ خود به زوایای دیگری میپردازد و سر پیکان را بیشتر به سمت خودمان میگیرد نه غربیها.
ازجمله عواملی که او مطرح میکند بدین شرح است: شرایط اقلیمی و جغرافیایی ایران که دارای آبوهوای خشک و کم باران میباشد، سبب پراکندگی جمعیت و نبود تولید انبوه و کم بودن مبادلات و معاملات اقتصادی شده است. مورد بعدی تشکیل حکومتهای غیر ایرانی که دلسوزی چندانی برای این مرزوبوم نداشتند ازجمله آل بویه، سامانیان، صفاریان، غزنویان و… دیگری حمله مغولها و تاتارها بود که صدمات و خسارات جبرانناپذیری را به ایران وارد کرد.
دلیل بعدی قدرت مطلق بودن حکومتهاست که در آن منافع ملت هیچ معنایی نداشته و امنیت فردی و اجتماعی بسیار کمرنگ بود و افراد لایقی همچون امیرکبیر و دیگر دلسوزان ملت از سر راه حکومت برداشته میشدند. دیگری افول چهرههای برجسته و دانشمند ایرانی و میدان ندادن به ظهور اندیشمندان جدید بود. بعد از اینها به بررسی موقعیت اروپاییان برای پیشرفت و سو استفادههای آنان از پتانسیلهای عقبماندگی ما و سیطره آنان بر انرژی و منابع مالی و انسانی ما پرداخته است. او میگوید: آنها آمده بودند تا نفت، گاز، قیر، توتون و تنباکو، مس، پنبه، فرهنگ و همهچیز ما را ببرند.
»» در قسمتی از کتاب می خوانیم
«تفکرات چپ که بهتدریج از اوایل قرن بیستم در ایران ظاهرشده بود، بهیکباره در عصر بعد از فروپاشی دیکتاتوری رضاشاه در قالب تشکیلاتی منضبط، نیرومند، متشکل و سازمانیافته به نام حزب توده ایران در میان تحصیلکردگان، روشنفکران و اقشار مدرن جامعه، گستردگی فراوانی یافت… مفاهیم و انگارههای غربی جای خود را به انگارههای مارکسیستی همچون تضاد طبقاتی، جامعه بی طبقه، پرولتاریا، طبقه کارگر، زحمتکشان، تضاد، امپریالیسم، انقلاب، استعمار، مبارزه و… دادند.
تئوریهای ریزودرشت مارکسیستی و شبه مارکسیستی با اصطلاحات خاص خود نظیر “وابستگی “، توسعه و وابستگی”، “سرمایهداری وابسته”، “بورژوازی کمپرادور”، “صدور کالا و سرمایه از سوی کشورهای امپریالیستی یا متروپل به مستعمرات و کشورهای وابسته”، “اقتصاد وابسته”، “استعمار فرهنگی”، “فرهنگ استعماری” و … از زوایای مختلف به تجزیهوتحلیل اسباب و علل عقبماندگی ایران و رابطه بین شرق و غرب پرداختند. از دیدگاه رادیکال و انقلابی جدید، رابطه بین شرق و غرب در تضاد، تقابل و رویارویی خلاصه میشد… زیربنای اندیشه نویسندگان و تحلیلگران ایرانی که درباره مقوله عقبماندگی و توسعهنیافتگی تاکنون به تجزیهوتحلیل پرداختهاند بر روی قالب و چارچوب مارکسیسم قرار گرفته است. اگرچه که بر روی آن لعابی از تعلقات دینی یا ملیگرایی نیز نشسته باشد».
»» درباره صادق زیباکلام
صادق زیباکلام مفرد (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۲۷، خیابان ری تهران)، استاد علوم سیاسی، نویسنده و از کارشناسان خبره ایرانی با گرایش اصلاحطلبی و نوآزادیخواهانه است. او دکترای علوم سیاسی از دانشگاه برادفورد دارد. او استاد واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد بود. و هماکنون استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.
صادق زیباکلام در سال ۱۳۲۷ در کوچه معروف به دعانویسها در محلهٔ بازارچه آبمنگول تهران در جنوب خیابان ری متولد شد. پدرش تاجر و دارای مغازهای در خیابان قزوین تهران بود، اما وارد فعالیتهای سیاسی نیز شده بود. او از طرفداران محمد مصدق بود اما از لحاظ تشکیلاتی در حزب زحمتکشان به رهبری مظفر بقایی فعالیت میکرد.
دختر کوچک وی مریم زیباکلام و دختر بزرگ وی سارا زیباکلام است که زیباکلام او را دقیقاً در نقطه مقابل خود میداند. سارا با پسر احمد توکلی ازدواج کردهاست. زیباکلام میگوید نه او و نه توکلی هیچ نقشی در این ازدواج نداشتهاند و آن دو پس از آشنا شدن در روزنامه همشهری با هم ازدواج کردهاند.
دکتر فاطمه زیباکلام، خواهر او است که در اسفند ۱۳۹۴ درگذشت. سعید زیباکلام نیز برادر وی میباشد که از نظر عقیده در روبروی هم قرار دارند.
صادق زیباکلام پنج سال نخست ابتدایی را در دبستان غزالی واقع در خیابان سینا و سال آخر را در دبستان دکتر قاسمزاده واقع در خیابان غفاری تحصیل میکند. با نقل مکان خانواده به منزل بزرگی در نیاوران، زیباکلام در دبیرستان رهنما در خیابان منیریه ثبت نام میکند. او پس از اخذ دیپلم دبیرستان در سال ۱۳۴۵ در کنکور دانشگاه تهران پذیرفته میشود اما پدرش با تحصیل او در ایران مخالفت کرده او را روانه اتریش میکند تا او را از درگیریهای سیاسی دانشگاه تهران به دور نگه دارد. در اتریش تحت تأثیر تفکرات مارکسیستی قرار میگیرد و تحصیل خود را در اتریش نیمهتمام گذاشته و به توصیهٔ پدر در خرداد ۱۳۴۶ به انگلستان میرود.
بعد از طی دوره دوساله کالج او به پلی تکنیک شهر هادرزفیلد در شمال بریتانیا میرود و وارد رشته مهندسی شیمی میشود. او بعد از اتمام دوره کارشناسی وارد دوره کارشناسی ارشد و سپس دکترای مهندسی شیمی در دانشگاه برادفورد میشود. پس از آزادی در سال ۱۳۵۵، دستگاه امنیتی کشور مانع بازگشت او به انگلستان و ادامه دوره دکتری شد و او به ناچار در ایران مانده و به عنوان مربی در دانشکده فنی دانشگاه تهران استخدام میگردد. پس از انقلاب در سال ۱۳۶۳ برای ادامه تحصیل به انگلستان بازمیگردد اما به جای ادامه تحصیل در رشته مهندسی شیمی به علوم انسانی روی میآورد. او در دانشکده صلحشناسی دانشگاه برادفورد فوق لیسانس و دکترای خود را میگیرد. موضوع تز دکترای او انقلاب اسلامی ایران و فلسفه سیاست غرب بودهاست. زیباکلام در سال ۱۳۶۹ به ایران بازگشته و پس از دو سال وارد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میشود.
»» جملات زیبا از کتاب ما چگونه ما شدیم
حکومت قاجارها، حداقل در یکصد سال اولیه آن، همانقدر مولود شرایط ایران بود که سرسبزی شمال و خشکی کویر لوت. بنابراین سؤال یا فرضیه «تمرکز مطلق قدرت در دست حکومت باعث پیدایش عقبماندگی در ایران گردید» را میتوان وارونه کرد و گفت که «عقبماندگی در ایران لاجرم باعث تمرکز مطلق قدرت در دست حکومت گردید».
یک «چرا» در ذهنم پیدا شد. چرا شاهان ما فاسد و بد بودند؟ چرا شاهان فرانسه یا انگلستان همه بد و فاسد نبودند؟ چرا رجال ما در عصر قاجار سرسپرده به سفارتخانههای خارجی بودند؟ چرا رجال انگلستان، روسیه یا فرانسه سرسپرده و وابسته نبودند؟ چرا در جامعه ما کسی با علوم جدید آشنا نبود و از مدرسه و دانشگاه خبری نبود اما در بسیاری از کشورهای دیگر اینگونه نبود؟
آنجا که عباس میرزا به ژوبر میگوید: مشکل در کجاست؟ چرا شما، شما شدهاید، و ما، ما شدهایم؟ آیا خاک و آب اروپا با آب و خاک ما متفاوت است؟ آیا آفتابی که بر ما میتابد با آفتابی که بر شما میتابد متفاوت است؟ آیا خدا خواسته که شما آنگونه شدهاید و ما اینگونه؟ واضح است که عباس میرزا همه اینها را به طعنه میگوید. والا خودش در همانجا میگوید که «آفتابی که بر سر شما میتابد همان است که بر سر ما میتابد؛ آب و خاک هم که یکی است.» آنجا که میگوید که «نکند خدا خواسته شما فرانسویها پیشرفت کنید و ما ایرانیها درجا بزنیم»، باز دارد زبان استعاره بکار میبرد
ما همواره در آثار و مکتوباتمان، نطقها و سخنرانیهایمان به مقطع نخست اشاره کرده و با غرور و افتخار میگوییم که ایران یا ایران اسلامی به واسطه دستاوردهای علماء و دانشمندانش سهم زیادی بر تمدن بشری دارد. اما همواره هم در همان نقطه میایستایم و جلوتر نمیآییم. چرا که بعد از آن نقطه، بعد از عصر فارابی، ابوعلی سینا، خوارزمی و بیرونی ما وارد برهوت و شورهزاری میشویم که نه تنها دیگر از ابوعلی سیناها، خوارزمیها و جابرابن حیانها خبری نیست بلکه اساسا کسی نمیداند این گونه علوم وجود هم دارند. نه تنها از خوارزمی، بیرونی و فارابی خبری نیست، نه تنها علماء و دانشمندان ایرانی در بغداد، خوارزم، نیشابور و ری به دنبال نجوم، فلسفه، ریاضی، هیات، کیمیا، پزشکی و جغرافی نیستند بلکه جامعه ایران آنچنان از علم فاصله گرفته که وقتی در سالهای پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم مرحوم حاج میرزاحسن رشدیه در تبریز نخستین مدرسه به سبک امروزی را بنا مینهد، عدهای شبانه ریخته و آن را خراب میکنند چون معتقدند از آن مدارس بسی کفر و زندقه و بابیگری حاصل آید.
چرا شاهان ما فاسد و بد بودند؟ چرا شاهان فرانسه یا انگلستان همه بد و فاسد نبودند؟ چرا رجال ما در عصر قاجار سرسپرده به سفارتخانههای خارجی بودند؟ چرا رجال انگلستان، روسیه یا فرانسه سرسپرده و وابسته نبودند؟ چرا در جامعه ما کسی با علوم جدید آشنا نبود و از مدرسه و دانشگاه خبری نبود اما در بسیاری از کشورهای دیگر اینگونه نبود؟
حکومت اگرچه انسجام و نظم و امنیت و ترتیب امور و روابط اجتماعی فردی و گروهی انسانها را با یگدیگر و نسبت به جامعهای که در آن به سر میبرند تنظیم مینماید، اما کل عملکرد و جهتگیری نهاد حکومت در حقیقت بهگونهای است که در جهت تحکیم، تثبیت و حتی افزایش منافع یک طبقه خاص از جامعه میباشد
یک طرف این تضاد تاریخی، غرب (استعمار، سرمایهداری جهانی، امپریالیسم، صهیونیسم، استکبار، شرکتهای چندملیتی و …) قرار داشت و در طرف دیگر آن، کشورهای جهان سوم و در حال توسعه. اولی (غرب) ظالمانه ثروت و منابع دومی را به یغما برده، مردمانش را به استثمار درآورده، مغزهایش را ربوده، با صدور تکنولوژی تلاش میکند آنها را هرچه بیشتر وابسته نگه دارد و بالاخره با نفوذ و رسوخ فرهنگیاش سعی دارد ارزشها و مفاهیم فرهنگ ملی و اصیل آن جوامع را از میان ببرد و فرهنگ خود را جایگزین آن سازد.
موج هجوم مغول تا مرزهای آلمان و ایتالیا رسید و بعد پس زد. اگر فلورانس و رم نیز به سرنوشت کییف (روسیه) و بغداد دچار میشدند، مشکل میتوان تصور کرد که رنسانس هرگز میتوانست اتفاق افتاده باشد.
کلید درک توفیق نسبی آنان علیرغم شرایط طبیعی نامساعد در تلاشهای انسانی خلاصه میشود.
ایرانیان توانسته بودند به کمک نیروی انسانی بنای یک امپراتوری نیرومند را بگذارند.
آنچه مسلم است آن حکام، سلاطین و رجال که از کره ماه نیامده بودند، از خارج هم کسی آنان را از طریق کودتا بر ما مسلط نکرده بود، آنان هرکه و هرچه بودند، محصولات جامعه خودمان بودند؛ بنابراین بهجای شرح و بسط خیانتهای آنان آیا نبایستی اندکی هم به این پرسش پرداخت که چه میشود و چگونه میشود که در قریب به ۱۴۰ سال که قاجارها بر ایران حکومت کردند، هر هفتپادشاه به همراه حکام و رجال قاجار یکی بعد از دیگری بدتر بودند؟ آیا در آبوخاک ایران عناصری وجود دارد که حکام و سلاطینش را به آن صورت درمیآورد؟ نکند آن سلاطین و حکام خیلی هم آنگونه که ما امروزه تصور میکنیم نبودند؟
اساسا خود این نظر که حکام، رجال و سلاطین قاجار مسبب مصیبتها، ضعفها و پریشانیهای ایران بودند چقدر قرین به واقعیت است؟ آیا بخشهای دیگر جامعه ایران نقشی در به وجود آوردن آن عقبماندگی نداشتند و مسبب فقط حکام و حکومت بودهاند؟ یا در کتاب دیگری، شرح مفصلی از اقدامات، دسایس و توطئههای خبیثان انگلستان رفته بود. منتها میشد این پرسش را نیز مطرح ساخت که اساسا چه شد که انگلستان آمد به ایران و آن بلاها را بر سر ما آورد؟ چرا ما نرفتیم انگلستان یا فرانسه را مستعمره خود نموده یا دولتها و رجال آنان را زیر نفوذ خود بگیریم؟
آنجا که عباس میرزا به ژوبر میگوید: مشکل در کجاست؟ چرا شما، شما شدهاید، و ما، ما شدهایم؟ آیا خاک و آب اروپا با آب و خاک ما متفاوت است؟ آیا آفتابی که بر ما میتابد با آفتابی که بر شما میتابد متفاوت است؟ آیا خدا خواسته که شما آنگونه شدهاید و ما اینگونه
نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و به کار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آن که ما در جهل و شغب غوطهور و بهندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرقزمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از سر شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری میدهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟»
«مردم به کارهای من افتخار میکنند، ولی چون من، از ضعیفی من بیخبرند. چه کردهام که قدر و قیمت جنگجویان مغربزمین را داشته باشم؟ یا چه شهری را تسخیر کردهام و چه انتقامی توانستهام از تاراج ایالات خود بکشم؟ … از شهرت و فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، معالوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من میشوند … نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و به کار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آن که ما در جهل و شغب غوطهور و بهندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرقزمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از سر شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری میدهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟»
این پدیده که ظهور و افول قدرتها متکی به توانمندی افراد مشخصی باشد، نشاندهنده ساده بودن بافت اجتماعی آن است چه، اگر جامعه دارای نهادهای استوار و جاافتادهای باشد، ظهور فرد ولو آن که دارای استعداد و توانمندیهای چشمگیری هم نسبت به دیگران باشد به تنهایی نمیتواند منجر به تغییرات گسترده شود.
اما اگر از یک زاویه دیگر به اثرات بلندمدتتر مسئله تمرکز قدرت در دست حکومت بنگریم بایستی گفت که این تمرکز از سویی دیگر باعث شد تا امکان بهوجود آمدن برخی از تحولات اجتماعی که لازمه پیشرفت و توسعه هستند، یا بهطور کامل از میان برود و یا عمیقا کاهش یابد. از جمله این تحولات پیدایش نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مستقل از حکومت است.
ماحصل کلام آنکه بسیاری از آثاری که پیرامون اسباب و علل عقبماندگی ایران و مباحث توسعه یافتگی انتشار یافته بیشتر عبارتپردازی، انشاء، خطابه و کلیشههای ترجمه شده هستند تا تجزیه و تحلیلهای جدی واقعبینانه و مرتبط با موضوع.
بسیاری از ایرانیان هر پدیدهای را که مطابق اندیشه یا منافعشان نباشد بهدستها و سیاستهای مرموز مخالفین و دشمنانشان نسبت میدهند. اصطلاح معروف «کار، کار انگلیسیهاست» بازتاب رواج این نگرش در میان ماست.
فیالواقع روند افول یا انحطاطی که از اوایل قرن یازدهم با هجوم اولین دستههای قبایل آسیای مرکزی به ایران آغاز گردید، تا اواسط قرن سیزدهم و بهدست مغولان به اوج خود رسید و کامل شد؛ افولی که نتیجه منطقی آن ایران قرن نوزدهم شد.
محدودیت قدرت حکومت به نوبه خود باعث میشد تا نهاد قانون و قضاوت این امکان را پیدا کنند تا بالنسبه مستقل از حکومت و اعیان و اشراف اعمال قدرت نمایند. استقلال امر قضا باعث بهوجود آمدن امنیت اجتماعی میشد و امنیت اجتماعی نیز به نوبه خود از یک سو، فضای مناسب برای فعالیتهای اقتصادی و تجاری بهوجود میآورد و از سویی دیگر، مشارکت سیاسی را سببساز بود. اما در ایران قدرت حکومت در قالب پادشاه همواره به صورت مطلق باقی ماند، بدون آن که نهادی بهوجود آید تا یارای آن را داشته باشد که بتواند در مقابل استبداد و اعمال حاکمیت مطلق شاهان ابراز وجود نماید.
> لینک کتاب ما چگونه ما شدیم در سایت آمازون
> لینک کتاب ما چگونه ما شدیم در سایت گودریدز
# خرید کتاب ما چگونه ما شدیم با تخفیف
خرید کتاب ما چگونه ما شدیم اثر دکتر صادق زیبا کلام (نشر روزنه)
دوستان عزیزم
شما می توانید نظرات و قسمت های زیبا یا جالب مربوط به کتاب ما چگونه ما شدیم را در بخش نظرات با بقیه به اشتراک بگذارید.
#کتاب ما چگونه ما شدیم
به این مطلب امتیاز دهید:
امتیاز شما به این مطلب
لطفا به این مطلب امتیاز دهید!