»» درباره کتاب شدن
کتاب شدن به ۲۴ زبان در کشورهای مختلف جهان منتشر شد. این کتاب برای اولین بار با ترجمه علی سلامی توسط انتشارات مهراندیش منتشر شد که در همان ماه نخست به چاپ هفدهم رسید. ترجمه دیگری نیز توسط هاجر شکری و امان ارغوان ( انتشارات دُر قلم) و کیوان سپهری توسط انتشارات نحل منتشر شده است.
»» درباره میشل اوباما
میشل لاوون رابینسون اوباما با در سال 1964 در کلان شهر شیکاگو به دنیا آمد. او ملیت آفریقایی-آمریکایی دارد که در دو ریاست جمهوری اوباما (هشت سال)، سمت بانوی اول آمریکا را داشت. از تحصیلات او میتوان به وکالت و نویسندگی اشاره کرد که از دانشگاه پرینستون و هاروارد مدرک حقوق خود را گرفته است. میشل در سن 28 سالگی با باراک اوباما ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو دختر به نامهای مالیاان و ساشا است که برای به دنیا آوردن فرزند دومش با مشکلاتی رو به رو بود و نهایتاً مجبور به استفاده از روش لقاح مصنوعی شد که همین مسئله در کتاب شدن نیز آمده است.
از موضوعات مهم برای میشل میتوان به محیط زیست اشاره کرد. حفظ محیط زیست و توجه به وضعیت گرم شدن کره زمین و دیگر مسائل مربوط به آن از دغدغههای اصلی میشل اوباماست. او در دوران زندگیاش در کاخ سفید باغچهای از سبزیجات داشت که تمام سبزیجاتی که برای خوراک خود نیاز داشتند از آنجا تهیه میشد. یکی دیگر از علاقهمندیهای جالب او زنبورداری است که این کار را نیز در کاخ سفید انجام میداد.
در جریان تبلیغات انتخاباتی سالهای 2007 و 2008 سخنرانیهای بسیار تاثیرگذاری در طرفداری از باراک اوباما داشت که نشان دهنده تسلط او بر اصول سخنرانی است و همین نکته باعث شد در بسیاری از کنوانسینهای ملی دموکراتها، جلسات مربوط به حقوق بشر و محیط زیست سخنرانی داشته باشد.
میشل به عنوان بانوی اول آمریکا یک الگوی متفاوت از زندگی به زنان معرفی کرده است. او با استفاده از محبوبیت مثالزدنیاش توانسته تأثیر زیادی بر خودباوری دختران نوجوان بگذارد. همچنین از او به عنوان یکی از مهمترین حامیان فقرا یاد میشود. مسائلی چون آگاهی رسانی، تحصیلات، انجام فعالیتهای جسمانی، تغذیه سالم، کارگروهی و توجه به کودکان از مجموعه مسائلی است که بارها در کتاب شدن به آنها اشاره کرده است.
فعالیتهای بشردوستانه و حمایتی او باعث شد بیش از پیش نزد مردم آمریکا و حتی مردم دیگر نقاط جهان محبوب باشد و همین محبوبیت بر محبوبیت و فروش بسیار چشمگیر کتابش نیز تأثیر داشت.
»» در بخشی از کتاب شدن میخوانیم:
تقریباً از همان دقیقهای که برای شرکت در انتخابات، توافق کردیم باراک برایم تبدیل به شبحی انسانی شد. حالا دیگر نوعی پیکسل شده از مردی را که میشناختم میدیدم. مردی که ناگهان باید همهجا حضور پیدا میکرد و درگیر کارهایی بسیار مهمتر میشد. کمتر از یک سال دیگر انتخابات مقدماتی در ایالت آیووا آغاز میشد.
باراک به سرعت کارکنان خودش را استخدام کرد و به دنبال حامیان مالی که چکهایی با رقم بالا مینوشتند افتاد. تصمیم داشت نامزدیاش را به مناسبترین نحو ممکن اعلام کند. هدف این بود که فکر مردم را بخواند و با آنها تا روز انتخابات همراه باشد. کمپینها میتوانستند به سادگی برنده و یا بازنده باشند.
تمام عملیات را دو دیوید رهبری میکردند: اکسلراد و پلوف. همه اکسلراد را اکس صدا میزدند مردی با لحنی ملایم و موقر با سبیلی که در تمام طول لبش پدیدار بود. قبلاً خبرنگار شیکاگو تریبون بود؛ و بعداً وارد کار مشاورۀ سیاسی شده بود و کارهای رسانهای باراک را انجام میداد. پلوف که در آن زمان سی و نه ساله بود مثل پسر بچهها لبخند میزد و عاشق ارقام و استراتژی بود و امور اصلی کمپین را اداره میکرد. تیم بهسرعت رشد کرد و افراد باتجربهای به ما پیوستند تا امور مالی و برنامهریزیهای آینده را رهبری کنند.
یک نفر پیشنهاد داد باراک در اسپرینگ فیلد نامزدی خود را اعلام کند. همه عقیده داشتند این کار آن هم در وسط آمریکا برای کمپین و کل فرایند سیاسی موجود، مناسب خواهد بود. این امید اصلی باراک بود. در طی سالیانی که بهعنوان فعال اجتماعی کار کرده بود از مردمان محروم و مستمند، در دموکراسی ما آگاهی داشت. پروژه رأی! به او کمک میکرد تا بداند چه چیزهایی را میتواند برای مردم فراهم کند.
»» نگاهی به کتاب شدن
کتاب از سه قسمت اصلی تشکیل شده که هرقسمت در چند فصل روایت میشود. قسمتهای اصلی کتاب، من شدن، ماشدن و بیشتر شدن نام دارند.
قسمت اول: من شدن
من شدن شامل روایتی از کودکی تا جوانی میشل است؛ یعنی زمانیکه هنوز به مدرسه نمیرفته تا هنگامی که از دانشگاه پرینستون فارغالتحصیل و در یک شرکت حقوقی در شیکاگو مشغول به کار میشود. او در این قسمت سعی کرده تا خانوادهاش، محلهای که در آن زندگی میکرده،شهرش، مدرسههایی که در آنها درس خوانده والبته حالوهوای دوران دانشجوییاش را شرح دهد.
«او لبخندی سرسری بر لب نشاند و با نگاهی عاقل اندر سفیه به من گفت: من مطمئن نیستم تو برای دانشگاه پرینستون مناسب باشی. به نظرم در نهایت موفق شدم به آن مشاور تحصیلی نشان دهم که چندمرده حلاج هستم؛ چون شش یا هفت ماه بعد، نامهای در صندوق پستی ما انداخته شد که میگفت از دانشگاه پرینستون پذیرش گرفتهام. من هیچوقت به دفتر مشاور تحصیلی نرفتم تا بهش بگویم مرتکب اشباه شده است. این کار فایدهای برای هیچکدام ما نداشت و در آخر من نیاز نداشتم تا خود را به او ثابت کنم. من فقط باید خودم را به خودم ثابت میکردم.»
قسمت دوم: ما شدن
رویدادهای بخش ماشدن به دوران بعد از آشنایی او با همسرش، باراک اوباما، برمیگردد. در این فصل ماجرای ازدواج او با باراک حسین اوباما، تغییر شغل، بچه دارشدن و دورانی را که همراه همسرش برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ایالت متحدهآمریکا تلاش میکنند، میخوانیم.
«آن زمان که من نه ساله بودم و هیچچیز در مورد عشق، تعهد و فتح کردن دنیا نمیدانستم. تنها کاری که میتوانستم بکنم، تصور این بود که عشق چگونه است و در آینده چگونه آدمی سر خواهد رسید تا کاری کند که چنین احساس عمیقی به او پیدا کنم. نکند قرار بود مایکل جکسون بیاید؟ «خوزه کاردینال» از تیم بیسبال کابز چطور؟ شاید هم یک نفر مانند پدرم؟ من حتی نمیتوانستم آدمی که ممکن بود روزی «تو» وجودِ «من» بشود را تصور کنم.»
قسمت سوم: بیشتر شدن
در فصل سوم و آخر این کتاب، میشل که حالا بانوی اول آمریکا شده از زندگی جدیدش در کاخ سفید و چالشهایش در این دوران، بهعنوان بانوی اول میگوید که شامل سفرهای او، فعالیتهایش و البته تجربیاتش در این دوران است.
«روز اول مدرسه، من و باراک به همراه مالیا و ساشا زود صبحانه خوردیم و بعد پالتوهای زمستانیشان را تنشان کردیم. باراک نتوانست جلوی خود را بگیرد و در مورد کنار آمدن با روز اول اول مدرسهی جدید توصیههایی به آنها کرد و گفت مدام لبخند بزنند، مهربان باشند و به حرف معلمهایشان گوش کنند. در نهایت وقتی دخترها مشغول انداختن کولهپشتیهای بنفش خود بودند، باراک اضافه کرد: و صد در صد هم دست تو دماغتون نکنین.»
>> جملات زیبا از کتاب شدن
در داستان من، در داستان جامعتر کشورمان، حتی اگر زیبا نباشد یا عالی؛ حتی اگر بیش از آنچه که دلت بخواهد واقعیتر باشد. داستان شما چیزی است که دارید، چیزی که همیشه خواهید داشت و چیزی است برای داشتن.
حالا، فکر میکنم این یکی از بیفایدهترین سوالهایی است که میشود از یک بچه پرسید: وقتی بزرگ شوی، میخواهی چهکاره شوی؟ انگار بزرگشدن حدومرز دارد. گویی در نقطهای خاص، چیزی میشوی و تمام.
گرچه پدرم در کلیسا رشد کرده بود؛ اما برای رهاییاش از مرض به خداوند دعا نمیکرد. او بهدنبال درمان جایگزین یا معلمین مذهبی نمیگشت یا ژن معیوبی که تقصیرها را به گردنش بیندازد. در خانوادهٔ من، سابقهٔ طولانیای در سد کردن اخبار بد وجود دارد. تقریباً به محض اینکه خبر بد دریافت میشد به فراموشی سپرده میشد.
> لینک کتاب شدن در سایت آمازون
> لینک کتاب شدن در سایت گودریدز
# خرید کتاب شدن با تخفیف
خرید کتاب شدن ترجمه هاجر شکری (انتشارات دُرّقلم)
خرید کتاب شدن ترجمه علی سلامی (انتشارات مهراندیش)
خرید کتاب شدن ترجمه مهراب حسنوند (نشر آسو)
دانلود رایگان نسخه انگلیسی کتاب شدن اثر میشل اوباما
دوستان عزیزم
شما می توانید نظرات و قسمت های زیبا یا جالب مربوط به کتاب شدن را در بخش نظرات با بقیه به اشتراک بگذارید.
#کتاب شدن
به این مطلب امتیاز دهید:
امتیاز شما به این مطلب
لطفا به این مطلب امتیاز دهید 🙂
یک نگاه به صورتهای درون اتاق کافی بود تا بفهمم علیرغم تواناییهایی که این دخترها دارند، باید برای دیده شدن در جامعه حسابی تلاش کنند. میدانستم باید تمام رفتارهای کلیشهای که توسط جامعه به آنها القا میشود را کنار بزنند ؛ قبل از اینکه خودشان بتوانند شخصیت خود را تعریف کنند، جامعه این کار را برایشان میکند و برای همین میبایست با این تعریفها بجنگند. آنها میبایست با عواقب نامرئی فقر، زنانگی و تفاوت رنگ پوست مبارزه میکردند. باید تلاش خود را به کار میگرفتند تا صدای شان را به گوش برسانند، تحقیر نشوند و مورد ظلم واقع نگیرند. حتی میبایست این مبارزه را هم میآموختند.
#کتاب شدن
👏